پخش زنده
امروز: -
شهید طهرانچی گفت: مواظب راههای فرعی باشید که در آینده خواهید فهمید که این راهها برای کشور اقتدار، عزّت و هویت نمیآورد. باید به این کشور افتخار کرد. همانطوری که فردوسی معطل نماند که پول بگیرد و شاهنامه را بسراید، دانشمند باید نقشآفرین باشد.
به گزارش خبرگزاری صداوسیما، رسانه KHAMENEI.IR چندی پیش در قالب برنامهی تلویزیونی نگار، گفتوگویی تفصیلی با دکتر محمدمهدی طهرانچی، رئیس فقید دانشگاه آزاد اسلامی و از دانشمندان برجستهی حوزهی هستهای برای پخش در خردادماه ۱۴۰۴ انجام داد؛ گفتوگویی که حالا پس از شهادت مظلومانهی این دانشمند بهدست رژیم صهیونیستی، رنگ و بوی دیگری یافته است. این گفتوگو، نگاهی دارد به سیر پیشرفت علمی ایران پس از انقلاب اسلامی، نقشآفرینی رهبر انقلاب در راهبری این مسیر، و روایتهایی ناگفته از دانشمندان متعهدی، چون شهید مجید شهریاری. «باید به این ایران افتخار کرد و برای آن نقشآفرینی» آخرین جملهای است که شهید طهرانچی در این مصاحبه خطاب به جوانها توصیه کرد؛ پیامی از زبان یک دانشمند شهید که مسیر علم را با ایمان، اخلاص و ایستادگی معنا کرد.
بسماللهالرحمن الرحیم؛ اگر اجازه بدهید این گفتوگو را با نام و یاد یک شهید شروع کنیم که با شما حشر و نشر زیادی داشته و جزو دوستان صمیمی شما محسوب میشده، یعنی شهید مجید شهریاری.
به نام خدا. مجید مانند همهی بچههایی که این مسیر را طی کردند، خصلتهای زیبایی داشت و ویژگیهای منحصر به فردی که شهید مجید از خود به جا گذاشت. خاطرات زیادی از ایشان دارم، اما شاید یکی از خاطراتی که برای مردم جذاب باشد، روحیهی تعبّد ایشان است که برای من بسیار جالب بود. ایشان هر از چند گاهی توفیق داشت که خدمت حضرت آیتالله جوادی آملی برسد. به محض اینکه برمیگشت، معطل نمیکرد و در آنچه که دریافت میکرد بخل نداشت. سریعاً به دوستانش میگفت: «فلانی، مهدی بیا، امروز اینطور بود، این تکه از درس را امروز گرفتم.» و نسبت به این مباحث بسیار جدی و منظم بود، با اینکه واقعاً بچهی بااستعداد و با نبوغی بود.
خب من اسم شهید شهریاری را قبلش شنیده بودم، اما اولین بار که من ایشان را دیدم باورم نمیشد این جثهی نحیف و این چهرهی متواضع همانی است که میگویند. یعنی چهرهی مجید را که میدیدی باور نمیکردی این یک استاد تمام فاضل عالم دانشگاه است و انصافاً پر از صفا، پر از صمیمیت.
شهید شهریاری که توانسته بود به غنیسازی ۲۰درصد اورانیوم دست پیدا کند و چنین دستاورد استراتژیکی برای کشور داشته باشد چگونه زندگی میکرد؟
یادم هست آخرین روز قدس با هم دو نفری بودیم، بعد از نماز با یک اتوبوس برگشتیم سمت منزلمان در شهرک شهید محلاتی. مجید ماشین شخصیاش که پراید بود را سوار شد. یعنی وضع زندگی کسی که میتوانست مسیر کسب منافع دنیایی را داشته باشد اینگونه بود که اصلاً دلبستگی نداشت به منافع دنیایی.
حتی یادم هست که یک پروژه کاری داشت در دانشگاه شهید بهشتی و با بخش زیادی از درآمد آن پروژه آمد یک ساختمانی برای توسعهی کار ساخت. یعنی آن پولی که حقالزحمه خودش بود و باید به خودش میرسید را آمد با آن یک ساختمان در خود دانشگاه ساخت. اینطوری بود مجید و از او بعید نبود این کارها.
آقای دکتر برگردیم به بحثمان بهعنوان رئیس دانشگاه آزاد بفرمایید چه تعداد دانشجوی دانشگاه آزاد داریم؟ و اینها چه سهمی از جامعهی دانشجویی کشور را تشکیل میدهند؟
چیزی حدود یک میلیون و چهارصد هزار دانشجو داریم. حدود ۴۲ تا ۴۳ درصد کل دانشجویان کشور در این دانشگاه درس میخوانند. اتفاقاتی که برای وضعیت علمی کشور و بهویژه نسبت دانشجو به استاد، زیرساختها و تعداد دانشگاهها و مراکز آموزش عالی پس از انقلاب افتاده، چه تفاوتی با قبل از انقلاب دارد؟ چه از لحاظ کمی و چه از لحاظ کیفی.
اگر بخواهیم سیر علم در ایران را بررسی کنیم، میتوان گفت که ورود علم به ایران به ابتدای این قرن بازمیگردد. البته بحث دارالفنون را کنار میگذاریم، زیرا یک اتفاق خاص بود و عمر امیرکبیر، شهیدی که واقعاً برای اعتلای ایران تلاش میکرد، در افتتاح دارالفنون به پایان رسید. اما از سال ۱۳۰۰ به بعد، وزارت معارف و دیگر نهادها تأسیس شدند. یعنی اگر سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۵۷ را در نظر بگیریم، میتوانیم آنها را یک بسته ببینیم.
شما قوانینی که مصوب میشوند را مشاهده میکنید. حالا من، چون میخواهم این موارد را دقیقتر و مستند برای مردم عزیز و جوانان بیان کنم، باید بگویم که قانون وزارت معارف که در حقیقت ساختارهای تمدنی را تشکیل میدهد، در سال ۱۲۸۸ تصویب شده است. سپس قانونی در سال ۱۳۰۰ تصویب میشود که به توسعهی علوم و اشاعهی معارف فنون و رفع نقایص تحصیلات علمی و فنی میپردازد.
در سال ۱۳۰۰ مصوب شد. در این قانون اساساً واژههای دانشکده و دانشگاه معرفی میشوند. از آن زمان به بعد، بعد از سال ۱۳۱۹، یعنی ۱۹ سال بعد، وزارت معارف از وزارت پیشه و هنر جدا میشود. در واقع، مهارت را به شکل دیگری مورد توجه قرار میدهند. اما باز هم نام وزارت معارف به وزارت فرهنگ تغییر مییابد. اساساً قرار نیست علم محور توسعهی کشور باشد؛ و بعد از سال ۱۳۴۶ هم وزارت علوم و آموزش عالی تأسیس میشود.
ما در حقیقت اولین دانشگاهی که داریم، دانشگاه تهران است که در سال ۱۳۱۲ تأسیس شده و در سال ۱۳۳۸ دانشگاه ملی (که بعداً به دانشگاه شهید بهشتی تغییر نام داد) تأسیس میشود. پس از آن، دانشگاه شریف و دانشگاه شیراز نیز تأسیس میشوند. تا قبل از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، ما مدل فرانسوی را در دانشگاه تهران داشتیم و بعد از آن به مدل آمریکایی تغییر مییابد.
در سال ۵۷، جمعیت کشور حدود ۳۳ میلیون و ۷۰۹ هزار نفر بود. تعداد دانشجویان کشور ۱۷۵۶۷۵ نفر، یعنی نیم درصد از جمعیت کشور. جالبتر اینکه تعداد دانشجویان پزشکی در آن مقطع ۲۵۵۸۸ نفر و فارغالتحصیلان پزشکی ۴۳۱۲ نفر بودند. بنابراین، در جمعیت ۳۳ میلیونی، تنها ۴۳۱۲ پزشک فارغالتحصیل داشتیم. همچنین تعداد هیئت علمیها نیز ۸۲۴۹ نفر بود، که نسبت هیئت علمی به جمعیت فقط دو صدم درصد میشود. یا به عبارت دیگر، نیم درصد تعداد کل دانشجویان. حالا میخواهم بگویم که سهم خانمها کجاست؟ چیزی حدود ۲۵ درصد از این دانشجویان خانم هستند.
هیئت علمیها یا دانشجویان؟
نه، دانشجویان. زیر ۳۰ درصد دانشجویان خانم هستند. در آن زمان، پژوهش و مقالات علمی نیز تقریباً بیمعنا بود. انصافاً ما در حوزهی علم بسیار فقیر بودیم و تنها چند دانشگاه داشتیم که در تربیت کارشناسان نقش داشتند.
اگر بخواهید این نسبتها را با مقطع سال ۱۴۰۰ مقایسه کنید، چه اتفاقی برای این نسبتها و آمار میافتد؟
همانطور که فرمودید، تعداد دانشجویان ما تا سال ۶۷ رشد جدیای نداشت، چرا که در آن زمان جنگ تحمیلی به کشور تحمیل شده بود و اجازهی رشد را از کشور گرفته بودند. اما من به آن دوره میگویم دورهی خودباوری دانشگاهیان. در همان اقلیتی که بودند، یک خودباوری شروع شد. از آن زمان، ایران اسلامی جزء ۱۰ کشور اول در رشد آموزش عالی قرار گرفت. یعنی از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۹، ایران در دنیا پنجمین کشور از لحاظ رشد آموزش عالی بود.
از لحاظ جمعیت، در سال ۹۴ تعداد دانشجویان به چهار میلیون و دویست هزار نفر رسید. در حال حاضر، حدود سه میلیون و صد هزار دانشجو داریم که اگر این نسبت را بررسی کنیم، به ۳۵/۳ درصد از جمعیت رسیدهایم. همچنین اگر جمعیت را از ۳۳ میلیون به ۸۵ میلیون مقایسه کنیم، نسبت ما اکنون ۳۵/۳ درصد است. تعداد هیئت علمیمان نیز از هشت هزار نفر به هشتاد هزار نفر رسیده است. یعنی جمعیت هیئت علمیمان ده برابر شده و با ۸۰ هزار نفر به ۸۰ میلیون نسبت بسیار خوبی داریم. اکنون جزو کشورهایی هستیم که از این منظر وضعیت خوبی داریم.
این افزایش و گسترش کیفی که به آن اشاره کردید، آیا در مباحث بنیادین علم، فناوری و تأمین نیازهای اساسی کشور به وضوح خود را نشان داده یا صرفاً در گسترش کمی تعداد دانشجو، مقاله و مراکز علمی خود را به رخ میکشد؟
ببینید، اولاً ما صحبت را با یاد شهید شهریاری آغاز کردیم. همواره نوک قله زمانی درخشان است که قاعدهی قله بزرگ باشد.
تمام مدارج تحصیلیشان در داخل ایران بوده است.
بله، شهید علیمحمدی و شهید شفیعزاده هم همینطور بودند. اگر پایه و قاعدهات بزرگ نباشد، در نوک قله نمیتوان انتظار درخشندگی ستارهها را داشت. واقعیت این است که در سال ۲۰۱۶، یک مطلبی از یک سند آمریکایی در NSF آمریکا نقل میشود که میگوید جمعیت در حقیقت تعیینکنندهی قدرت کشورهاست. این نکته بسیار مهم است. این جمله به دنیای امروز در قرن بیست و یکم مرتبط است و ارتباطات هر روز گسترش پیدا میکند. در آن سند گفته میشود نیروی انسانی با مهارتهای علوم مهندسی، منشأ جمعآوری ظرفیت نوآورانهی ملتها و اقتصاد رقابتی میشود.
سرریز همین است در حوزهی دستاوردها، اختراعات و رشد مقالات. علیرغم همهی نقدهایی که شاید به این موضوع وارد باشد که وظیفهی دانشگاه تربیت متخصص مقالهنویس نیست.
ببینید، هر چیزی آفتهایی دارد. نقطهی قوتها و آفتها را نمیتوان با هم حمله کرد. فرمایش شما دقیق است. چرا؟ چون القائاتی که در نظام پیرامونی ما وجود دارد، میخواهد خودباوریهای ما را زیر سؤال ببرد و این موضوع مورد هجمه قرار گرفته است. علت افتی که در دههی اخیر جریان جهش علمیمان پیدا کرد - این است که حضرت آقا فرمودند خیز جهش جدید علمی - دلیلش این است که ما در واقع تحت تأثیر جریان رسانهای علم قرار گرفتهایم. ما در حوزهی ژورنالیسم علمی به اصطلاح غربیها، یعنی روزنامهنگاری علم، رسانهی علم نداریم.
شما سند ۲۰۱۰ انگلستان را در پژوهش که بررسی کنید، میبینید یک فصل بزرگش به این موضوع اختصاص دارد که چگونه میتوانیم خودباوری دستاوردهای دانشمندانمان را به جامعه منتقل کنیم. متأسفانه ما در اسناد رسانهایمان نه تخصصی کار کردهایم و نه کار جدی انجام دادهایم. یکی از دوستان ما، آقای دکتر موسوی محمدی، که از دانشمندان جهان اسلام است، نقل میکرد که زمانی به شرق آسیا رفته بود و در آن زمان ایران یک موجود زنده را به فضا فرستاده بود. او میگفت اینها به این موضوع افتخار میکردند که ایران توانسته است در فضایی چنین قدرتی بیافریند. این اتفاقات بیرون از مرزها بیشتر مورد افتخار قرار گرفته و متأسفانه ما در زمینهی رسانهای که بتواند این خودباوریها را به جامعه منتقل کند، خوب کار نکردهایم.
یکی از شخصیتهایی که در سه دههی اخیر نقش پررنگی در حمایت از این فضا و اولویت قرار دادن موضوعات علمی داشتهاند، رهبر انقلاب هستند. این حمایتها به چه سطح و لایههایی رسیده و چه تأثیراتی داشته است؟
نگاه کنید، بعد از اینکه ما در نانوفناوری، زیستفناوری و علوم شناختی در سال ۸۴ دستاوردهایمان را جدیتر کردیم، غربیها بسیار حساس شدند. آنها سریعاً یک خانمی که سردبیر اروپایی نیچر بود را به ایران فرستادند. او آمد، یک دوری زد و برگشت و دو مقاله نوشت. در واکاوی اینکه چرا ایران توسعهی علمی پیدا کرده، این شهادت ما نیست که بگوییم ما از درون نظام داریم جهت میدهیم. این خانم آمده و بررسی کرده و در نیچر، در شمارهی ۴۳۵، در می ۲۰۰۵، دو مقاله منتشر کرده است. عنوان مقالهی اولش "ایران لانگ مارچ" یا "رژهی بزرگ ایرانیان" است. سوتیتر مقاله میگوید مرجعیت علمی در ایران در حال بازسازی دوباره است، مگر اینکه با اغتشاش سیاسی یا تحریم جلوی آن گرفته شود.
سال ۸۳ و ۸۴ است این؟
بله، ۲۰۰۵، یعنی ۱۹ می ۲۰۰۵. سال ۱۳۸۴. او در تحلیل اینکه چرا اینطور شده، میگوید آیتالله علی خامنهای به صورت مؤثر توسعهی کشور را شارژ کرده و توسعهی کشور را با توسعهی علم در هم آمیخته است. جامعهی آکادمیک کوچک ایران این پیام را با تمام وجود دریافت کرده و شعارش توسعهی درونزا در همهی ابعاد علم است. این موضوع در جامعهی علمی ایران طنینانداز شده و آنها از تاریخ و دستاوردهای علمی خود آگاه هستند. در مقالهی دیگری میگوید اینها میدانند که رهبری علم دنیا را یک روز داشتند و آیا به دنبال سودای دوبارهی رهبری علم جهانی هستند. میخواهم بگویم که دشمن هم اعتراف دارد که این دستاورد، دستاوردی است که در گفتمان، حمایت و راهبری آن منحصراً در شخص ایشان قرار گرفته است.
یک خاطره هم نقل کنم که چگونه ایشان به این موضوعات توجه میکردند. ما در سال ۷۹ در دانشگاه شهید بهشتی، با سه یا چهار نفر از بچهها جمع شدیم و گفتیم که یک کار جدید انجام دهیم. ما در گروه فیزیک بودیم و بزرگانی در این حوزه بودند، اما همهشان هنرشان فقط تدریس خوب بود و فارغالتحصیلان اروپا و آمریکا بودند. ما گفتیم که پیش اینها نمیشود رشد کرد. بنابراین، یک فضای جدیدی تحت عنوان پژوهشکدهی لیزر ایجاد کردیم. در سال ۷۹ شروع کردیم و سه سال گذشت تا به سال ۸۲ رسیدیم. آزمایشگاههایمان هم تازه در حال شکلگیری بودند. یک روز اردیبهشت ماه، یادم نمیرود، پیغامی آمد که حضرت آقا میخواهند از پژوهشکدهی شما بازدید کنند. ما خیلی تعجب کردیم، چون من در آن زمان ۳۸ ساله بودم و با این جوانان درگیر بودم. ورود ایشان به پژوهشکدهی ما ۴۵ دقیقه طول کشید و در تک تک آزمایشگاهها ایستادند. این برای ما خیلی عجیب بود و حتی برای جامعهی علمی هم همینطور. حضرت آقا بلند شدند و به دستگاهها و لیزرها نزدیک شدند و ما گزارشهایمان را به ایشان ارائه دادیم. بعد از بازدید، یکی از نهادها ما را صدا زد و گفت که آقا فرمودند یک پولی هم بگذارید. میخواهم بگویم که عملاً راهبری این جریان علمی را ایشان در دست گرفتند و این بینظیر بوده است.
در دو دههی اخیر، ایشان مطالبات مهم داشتهاند که اگر محورها را کنار هم بگذاریم، به این فهم میرسیم. یکی بحث نقشهی راه علمی کشور است و دیگری نقش دانشبنیانها در بهبود و ارتقاء فضای اقتصادی کشور که اخیراً هم بهعنوان شعار سال انتخاب شد. وضعیت علمی ما در این دو حوزه مشخصاً چیست و ارزیابی شما چهطور است؟
من میخواهم بگویم ایشان این مراحل را به خوبی راهبری کردند. مرحلهی اول، تعداد دانشگاهها و جمعیت آموزش عالی است. مرحلهی دوم حمایت از پژوهشهاست. امروز بدون شک ما جایگاه شانزدهم را با اقتدار داریم. خودباوری در این زمینه بسیار مهم است. شاید عزیزان در جامعهی عمومی به این موضوع توجه نکنند، اما وقتی من بهعنوان کسی که در حوزهی دانش فعالیت میکند، به آزمایشگاهی میروم که با تحریم دست و پنجه نرم میکند و دیتایی را استخراج میکنم و این دیتا را به بهترین ژورنالها میفرستم، نشاندهندهی پیشرفت ماست.
حتی در حوزهی کسب اطلاعات و جریان آزاد اطلاعات هم مراکز علمی با تحریم مواجهاند.
بله، حتی بعضی اوقات نامههایی دریافت میکنم که میگویند شما وابستگی به دولت جمهوری اسلامی دارید و ما مقالهتان را نمیخواهیم چاپ کنیم. حتی دانشگاهها را تحریم کردهاند و به منابع دسترسی ندارند. اما مقالهای که میفرستیم با اقتدار داوری بینالمللی میشود و بعد به راحتی چاپ میشود و ارجاعات جدی به آن از همهی دنیا، حتی از خود ایالات متحده، میشود. این مرحلهی دوم است و برای این مرحله حیفم میآید که یک خاطره نگویم تا مردم این شیرینیها را از روایتها داشته باشند.
من دکترایم را در مسکو گرفتم. رئیس انستیتو که در آنجا کار میکردم، آقای پروفسور پروخورف، نوبلیست دههی ۶۰ دنیا بود. او فرد بسیار معتبری بود و آنجا در حوزهی لیزر و مغناطیس و پلاسما فعالیت میکرد. یک روز یک هیئت ایرانی میخواست بیاید و پروخورف پیغام داد که فلانی هم بیاید و بنشیند. بچههای ایرانی آمدند و من هم در انتهای سمت روسها نشسته بودم. حالا بیشتر شاهد بودم و مترجم خودشان را آورده بودند. پروخورف احساس کرد که تیمی که از بچهها مقابلش نشستهاند، خیلی ضعیف بنیه است. او به معاونش گفت که اینها را به انستیتو ببرند و بگردانند.
این گذشت و سالی که من رئیس دانشگاه شهید بهشتی بودم، یعنی سال ۹۳ یا ۹۴، به ما تماس گرفتند از معاونت علمی ریاست جمهوری که یک هیئت ویژه از آقای پوتین میخواهد بیاید ایران و با چهار یا پنج فیزیکدان همراهش، از پژوهشکدهی لیزر دانشگاه شهید بهشتی بازدید کند. ما هم گفتیم باشد و من آن موقع رئیس دانشگاه بودم. اینها آمدند و بازدیدشان را انجام دادند. وقتی که پایین آمدیم، دیدم که کاملاً مبهوت شدهاند. بعد از بازدید به من گفتند که ما میخواهیم از پیشرفتهای شما در لیزر در روسیه استفاده کنیم.
کشوری که بیست سال پیش شما دانشجوی آنجا بودید.
بله، بیست سال پیش من دانشجو بودم و آن صحنه را روایت کردم که تیم ایرانی هیچ چیزی نداشت در مقابل آنها و بعد از بیست سال این میگوید که میخواهد برود و بگوید تحریم خیلی هم بد نیست، ایرانیها توانستهاند در تحریم عظمت بیافرینند. وقتی با بچههای ما مصاحبه میکرد، مثلاً یکی از شاگردهای خود من که الان استاد تمام است، صحبت میکرد و این موضوع باعث شگفتیاش شده بود. میخواهم بگویم در بیست سال چه تحولی میتواند رخ دهد.
میتوانید کمی جزئیتر در مورد وضعیت صنایع هستهای ما توضیح دهید؟
نگاه کنید، فقط صنایع هستهای نیست؛ کل فضای هستهای را در نظر بگیرید. حضرت آقا یک نکتهی زیبایی فرمودند: اگر ما بخواهیم کاری در حوزهی علم و هستهای انجام دهیم، از کسی اجازه نمیگیریم. اگر انجام نمیدهیم، چون نمیخواهیم. این صحبت، برای طرف مقابل که نشسته و تحلیل میکند، معنای خاصی دارد و میفهمد که ما کاملاً کنترل شدهایم.
برای همهی دانشمندان ایرانی، فایل باز کردند. هر مقالهای که منتشر میشود، اینها به دقت در فایل قرار میدهند. مثلاً یک مقالهای از شهید مجید بود که به شدت دنبال آن بودند و میپرسیدند این چیست. حالا ما میگفتیم که صاحب مقاله نیست. میخواهم بگویم اینها به قدرت علمی ما واقفند، چون خود اروپا و آمریکا از این مسیر آمدهاند و قدرت علمی را به قدرت جهانی تبدیل کردهاند. بنابراین، کسی که قدرت علمی دارد، نمیتوان به راحتی با او مواجه شد؛ چه در حوزهی هستهای، چه فضایی و چه در بسیاری از اندازهگیریها.
شما باید توجه کنید که برای پیشرفت، باید چهار مرحله را طی کنیم: ۱- توسعهی اولیه، ۲- داشتن علم، ۳- تبدیل علم به فناوری و ۴- داشتن محصول. در جایی که ارتباط با حضرت آقا وجود داشته، نقصی نبوده است. اما در جاهایی که ارتباط نبوده، میبینید که ما در تبدیل علم به فناوری دچار مشکل هستیم و این خودباوری در دولتها و مسائل دیگر تأثیرگذار است.
در این زنجیرهای که میگویید، دانشبنیانها یک جای خالی را پر میکنند.
دقیقاً! بحث دانشبنیانها را بهعنوان نکتهای مهم مطرح میکنم. شما میبینید که حضرت آقا در سالهای ۸۴ و ۸۵ ایدهی معاونت علمی را حمایت کردند. معاونت علمی ریاست جمهوری و بحث بنیاد نخبگان را مطرح کردند و مفهوم شرکتهای دانشبنیان را به میان آوردند. همین حمایتها که در آن مقطع، یعنی تا سال ۸۴ و ۸۵، برای شکوفا کردن جریان خودباوری علمی درونزا انجام شد، نشاندهندهی این است که ایشان به جد این مسیر را دنبال کردند.
شما نگاه کنید، شاید در این سالها دیدار با اساتید چند سالی است که برگزار نمیشود، اما دیدار با فناوران، شرکتهای دانشبنیان و نخبگان همچنان ادامه دارد. این نشان میدهد که ایشان بااعتقاد و باوری که به «العلم سلطان» دارند، این موضوع را در مکتب خود نهادینه کردهاند. علم سلطان است؛ اگر علم داشته باشید، میتوانید حکمرانی کنید و اگر نه، باید تسلیم شوید.
این نگاه به ما میگوید که حتی در اقتصاد هم که ضربه میخوریم، به نظر من مدلهای کارکردهای علمی خوبی برای برونرفت از این وضعیت نداریم. ما در حوزهی نرم علوم حکمرانی، آن کاری که در علوم سخت و پایه انجام دادیم، اینجا انجام ندادهایم. چرا؟ چون در اینجا باید دولت بهعنوان عامل اصلی وارد عمل میشد.
در طول دو یا سه سال اخیر، رهبری چندینبار به این موضوع اشاره کردند که رشد علمی ما کند شده، هرچند هنوز قابل قبول است. چرا این اتفاق افتاده است؟
نگاه کنید، علم یک فرآیند و یک موجود زنده است؛ علم یک موجود مکانیکی نیست، زیرا انسان در آن محوریت دارد. کنشهای دانشمندان در این زمینه مؤثر است. ما در راهبری و سیاستهای اجرایی حوزهی علم و فناوری دچار اختلال شدهایم. دشمن برنامهاش را بر ایجاد اختلال میگذارد، صریحاً هم میگوید که ما باید این تحریمها و اغتشاشات سیاسی را ایجاد کنیم، این چیزی نیست که سیاستی اعلام نشده باشد. در سال ۲۰۰۵ اعلام کردند که ایران در حال حرکت به سمت این مسیر است و باید با این دو - اختلال و اغتشاش سیاسی و تحریمهای اضافی- بالهایش را زد. شما میبینید که بعضی از رفتارهایی که آقایان در این زمینه داشتند، تقویتکننده بوده است؛ یعنی خودشان این نگاه را داشتند.
ما با تحریم، دسترسیهایمان به دستگاههای آزمایشگاهی و ابزارآلات آزمایشگاهی را از دست میدهیم. چون علم مرتباً پیشرفت میکند، نیازمند توجه و هزینهکرد است. وقتی ۹۵ درصد هزینهی دانشگاه به حقوق اختصاص مییابد، معلوم است که پیشرفت نمیشود. این یک اتفاق جدی است؛ آنها تهدید را احساس میکنند. در سند ۲۰۱۶ اشاره شده که توسعهی اجتماعی و روند رشد در مناطق مختلف، یک جابهجایی شگفتانگیز در جغرافیای جهانی تحقیق و آموزش را نشان میدهد.
ما گفتیم جمهوری اسلامی سه ویژگی دارد: یکی آموزش، یکی تحقیق و سوم فعالیتهای تجاری علم و مهندسی و اقتصاد دانش، که شرکتهای دانشبنیان را بهوجود آورده است. این پدیدار شدن یک دنیای چندقطبی فزاینده در علم و مهندسی پس از دههها رهبری علم توسط ایالات متحدهی آمریکا، اتحادیهی اروپا و ژاپن است. خب، این یعنی چه؟ یعنی خطر، وقتی که این سه حوزه را جمهوری اسلامی با رهبری حضرت آقا شکل میدهد.
در سیاست کلیاش هم نقشهی جامع داریم و میخواهیم جلو برویم. اما در عمل، با مجموعهی وزارت علوم و تحقیقات برخورد میکنیم و میبینیم که اصل برای آنها توسعهی علمی نیست. برخی از دوستان و آقایان، نگاهشان به دانشگاه صرفاً بهعنوان یک نهاد اجتماعی و فرهنگی است.
جملهی مهمی بود که دانشگاه را نباید صرفاً بهعنوان نهاد اجتماعی و فرهنگی دید.
بله، البته آنها میخواهند کارکردهای اجتماعی دانشگاه را در این زمینه پیش ببرند.
درواقع ذیل یک گفتمان سیاسی، این معنادار میشود؟
بله، اگر دانشگاه را ذیل یک گفتمان سیاسی قرار دهیم در آن نشاط سیاسی باید وجود داشته باشد. اما حضرت آقا در ماه رمضان سال گذشته، بهطور صریح بیان کردند که وظیفهی دانشگاه اولاً این است که علم تولید کند و عالم تربیت کند؛ یعنی تولید علم و جهتدهی به تربیت عالم؛ و بقیهی امور، نیز در کنار اینها قرار دارد، اما محور اصلی همین سه مورد است. در حالی که آن گفتمان، حرفش این است که اینها مسائل فرعی هستند.
صنایع دفاعی ما بهعنوان یکی از حیطههایی که حداقل در دو دههی اخیر هم مردم نتیجهاش را ملموس حس کردند و هم به آن باور پیدا کردند، چه نسبتی با رشد و پیشرفت خود در ارتباط با دانشگاه و مراکز علمی داشت؟
بله، پیشران دههی طلاییما در حوزهی دانشگاه، صنایع دفاعیمان بود. دستاوردهایی که در دانشگاه در آن سالهای خوب، تا سال ۹۰ و ۹۵ در خیز اول علمی به دست آمد. در همهی دنیا هم همینطور است؛ یعنی این خاص ما نیست.
ابتدا صنایع نظامی و سپس سرریز میکند. خدا را شکر، این ارتباط توانست در آن مقطع شکل بگیرد. مفاهیم، بچههایی که در دفاع بودند، شاگردان دانشگاه بودند و استادانی که در اینجا حضور داشتند، یک ارتباط بسیار نظاممند با فرماندهی کل قوا برقرار کردند. در اینجا، نقش حضرت آقا بهعنوان رهبر جریان علمی و فرماندهی کل قوا، هر دو را ترغیب میکند که دست به دست هم دهند.
ببینید، در نظامی، با خرید سلاح هیچکس دست برتر پیدا نمیکند. این نکته را در نظر داشته باشید. چیزی که در صنایع نظامی دست برتر میدهد، نوآوری است. اگر دنیا مثلاً اس ۴۰۰ دارد و شما بروید اس ۴۰۰ را بخرید و بیاورید، خب طرف مقابلتان میداند اس ۴۰۰ یعنی چه. اما وقتی شما خودتان سوم خرداد را میزنید، کسی نمیداند این سوم خرداد یعنی چه. بنابراین، دستاورد نظامی اگر نوآورانه باشد، امنیتبخش است؛ لذا نوآوری منطبق بر فناوری است و فناوری نیازمند یک پشتوانهی علمی قوی است. این سیر نوآوری دفاعی در حقیقت، نتیجهی همکاری این دو مجموعه است. به هر حال ما رجزخوانیهای دشمن را میبینیم، اما ترس را نیز در چشمانشان احساس میکنیم.
آقای دکتر ممنون از اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار دادید اگر نکتهای در پایان گفتوگو جا مانده در خدمتتان هستیم.
من توصیه اصلیام به جوانهاست. جوانهای این سرزمین باید بدانند این کشور بیش از چندین هزار سال سابقهی تمدنی دارد و همواره علم در این کشور حرف جدی زده است و علم را دانشمندان این سرزمین و جوانهایی که در مکتب فکر، نظر و اندیشه زانو زدهاند یافتهاند. ما آیندهی کشورمان به وجود این جوانها در صحنهی علم نیازمند است.
مواظب راههای فرعی باشید که در آینده خواهید فهمید که این راهها برای کشور اقتدار، عزّت و هویت نمیآورد. باید به این کشور افتخار کرد. همانطوری که فردوسی معطل نماند که پول بگیرد و شاهنامه را بسراید، دانشمند باید نقشآفرین باشد.